آناهیتا
زمستان فصل جاودانگی برف،به رنگ صدف،به راحتی حرف،به ناراحتی ضعف هست. ازفصلی می خواهم حرف بزنم که تکرارشدنی وخواهانی است همچون الماس دردرون صدف وشنیدنی است همچون موسیقی که نت هایش همانندباران برروی پنجره هامی چکدودل رباعی است همچون منظره ای زیبا که بابرف خلق می کند،پس ازپاییز،زمستان کوله بارسردخودرابرزمین می گذاردوبه راحتی حرف می زند همچون ملودی چک چک باران که باآدم دکلمه ای شاعرانه زمزمه می کند.زمستان برگ ها رامی خشکاندوجامه ی عریان برتنشان می کندویخ هایی به زیبایی الماس می سازدومتن هایی پرشورمی شکوفاید وصادقانه صدورجامه ی الماس مانندمی کند.زمستان فصلی است روی درختان شکوفه های برفی می گذرند،زمستان رامی توان فصلی شکستنی وفریادانه دانست اوهمه رنگ ها رامی زداید،همه ی درختان رامی خشکاندوفریادپرندگان ولانه هایشان رانمی شنود،امابدون آن نمی توانست کشاورزی پرمهروانگیزه ای راآغازکرد،نمی توانست ایران راکشوری چهارفص نامیدوهرگزنمی توان بدون آن بهری راآغازکرد
قالب رایگان وبلاگ پیجک دات نت |